آرمیتا
نقاشیشو به آقا هدیه داد ،
بعدش بادام زمینی‌هاشو که با آقا قسمت کرد،
آقا از موهای بلند آرمیتا تعریف کرد،
آرمیتا قول داد تا موهاشو کوتاه نکند که به قول خودش آقا ناراحت نشود!
حالا همه‌ی اینها هم که بماند،
آرمیتا رفته منزل آقا و آقا را به قول خودش با دمپایی و بی‌عبا دیده و از آقا عروسک هدیه گرفته و حتی با مرغ و خروس‌های خانه‌ی ایشان هم بازی کرده و بعد ِ نیم ساعت با نارضایتی، رهبر را ترک کرده و حالا هم منتظر است آقا را دعوت کند و برای آقا قورمه سبزی بپزد و…
آن وقت ما هنوز معطل یک کارت دیدار هستیم که برویم حسینیه‌ی امام خمینی و آقا را از دور ببینیم!

آرمیتا در لحظه‌ی اول ورود به منزل آقا،
ایشان را با لفظ "بابا" خطاب می‌کند.. مادرش خندید که آرمیتا، دیدی اشتباه آقا رو گفتی بابا؟
آرمیتا با یقین گفت که "خب بابای همه‌ست دیگه"
و آن ما هنوز معطلیم رهبرمان را چه بنامیم!
11 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/10/11 - 18:38
پیوست عکس:
319411_187295501401564_931632442_n.jpg
319411_187295501401564_931632442_n.jpg · 400x401px, 30KB
دیدگاه
moree

چقدر زیبا

1392/10/11 - 18:44
zahra-131

uhum {-29-}

1392/10/11 - 18:47
sofiya

{-112-}{-112-}{-169-}{-169-}

1392/12/1 - 16:45